عابر خسته
سلام مــاه مــن ! کنار سیب و رازقی .. نشسته عطر عاشقی عـاشقم ابر شدم صدا شدی .. شاه شدم گدا شدی لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من مجنون لیلی بیخبر .. در کوچه های در به در کنار هر ستاره ای .. نشسته ابر پارهای عـاشقم ماه شدم ابر شدی .. اشک شدم صبر شدی برف شدم آب شدی .. قصه شدم خواب شدی لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو مجنون لیلی بیخبر .. در کوچههای در به در مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت مینویسم سرشار از عشق برای تویی که همیشه تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی... برای تو که بخوانی و بدانی دوست داشتنت در من بی انتهاست... زیباترین پازل دنیا وقتیست که . . . فاصله انگشتانم با انگشتانت پرمیشود !
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!
گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..
احوال مهتابیت چطور است ؟!
چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!
چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!
چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!
چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!
چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !
راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!
می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!
یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !
تو فقط ماه من بمون و باش !
ماه من !
مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش
من از تبار خستگی .. بیخبر از دلبستگی
شعر شدم قلم شدی .. . عشق شدم تو غم شدی
این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو
مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت
من از تبار سادگی .. بیخبر از دلدادگی
❈ چنــدان هـــم دور نیستــــی ؛❈
❈ فقط به انــدازه ی یک نمیـــدانم از مــن فاصـــله گـرفتــه ای !❈
❈ آری ، "نمیـــدانم" کجـــایی ؟❈